مفهوم قوی سیاه در مدیریت پروژه
شرکت آگرینپی | Agrinpay
پیش از کشف استرالیا، مردم »دنیای کهن« بی چون و چرا باور داشتند هر قویی سفید است چون تجربیات ایشان پیوسته این باور را تأیید میکرد. با کشف قاره استرالیا، مهاجرینی که به این سرزمین هزاران ساله پای گذاشتند در کمال شگفتی در جنوب این قاره با دستههایی پرشمار از قوی سیاه مواجه شدند که بین آنها فقط قوی سفید مایه تعجب بود.
قوی سیاه استعارهای است از پیشامدهایی که مشاهده آنها شگفتانگیز و بسیار نادر است و چون کسی به طور معمول انتظار وقوع آنها را ندارد وقتی اتفاق میافتند تودههای مردمی در توجیه دلایل وقوع چنین پدیدههایی گاه به استدلال غیرعقلانی و حتی خرافی روی میآورند. فارغ از اندیشه تودهها، در توجیه علت و عواقب این پدیدهها معمولاً بین روشنفکران و خردگرایان نیز هنگامهای از اختلاف نظر و کشمکشهایی پدید میآید که ممکن است دههها و سدهها به نتیجهگیری صحیحی نینجامد.
این استعاره و نظریه پیرامون آن اولین بار در سال 2007 توسط نسیم نیکولاس طالب در کتابی تحت عنوان قوی سیاه مطرح شد. نسیم طالب در این کتاب استعاره قوی سیاه را به رخدادهای بسیار نادر و مهمی که بهطور معمول کسی انتظار وقوع آنها را ندارد و دارای سه ویژگی ذیل هستند، نسبت می دهد:
- پیشامدهایی به شدّت نادر، غیرقابل پیشبینی و بسیار دورتر از میانگین با احتمال وقوعی بسیار ناچیز ولی بسیار جنجالی و تأثیرگذار. (مثل اعلام یافتن انسان تکاملیافته با قد ۵ سانتیمتر).
- پیامدهای وقوع چنین پیشامدهایی نادر و اثرگذار (consequences) به کل غیرقابل پیشبینی است. بدین معنی که حتی اگر بتوانید احتمال وقوع چنین رخدادهایی را در مقادیر بسیار ناچیز تخمین بزنید هرگز قادر نخواهید بود پیامدها و عواقب ناشی از وقوعِ آنها را در یک ساختار منظم علّت و معلولی پیشبینی کنید.
- احتمال وقوع پایین و عدم مشاهده آنها در شرایط طبیعی باعث میشود که عوام در مورد آنها دچار پیشداوریهای خرافی، غیرمنصفانه و غیرمنطقی شوند. این رده از پدیدهها در طول تاریخ تأثیر بسیار شگرفی بر جوامع بشری و نحوه زندگی آنها گذاشته است. برای مثال قبائلی بدوی، زلزله را خشم خدایان تلقی و برای فرونشاندن این خشم انسان قربانی میکردند.
اگر خواستید در مورد رخدادی قضاوت کنید و آن را پدیدۀ قوی سیاه بنامید باید آن رخداد با ویژگیهای زیر مشاهده شود:
الف) از منظر مشاهدهگرهای متعدد (تقریباً کلّ جامعة آماری) آن رخداد شگفتانگیز و نامحتمل باشد.
ب) حدوث آن رخداد پیامدهای بسیار عظیم و غیرقابلپیشبینی به جا بگذارد.
ج) با ثبت مشاهده وقوع، دلایل حدوثِ آن در بستری عقلانی و منطقی قابلتوجیه باشد و بتوان برای کاهش پیامدهای آن در رخدادهای بعدی (هرچند بسیار دور و بعید) برنامهریزی کرد.
قوی سیاه زمانی پدید می آید که شکاف بین آنچه می دانیم و آنچه فکر می کنیم می دانیم به طور خطرناکی گسترده شود. این مفهوم ارتابط نزدیکی با عدم اطمنیان و یادگیری دارد. یک رویداد قوی سیاه معمولا حداقل برای ناظر آن غافلگیرکننده است. با این حال رویداد قوی سیاه تا حد زیادی به ناظر آن بستگی دارد. آنچه ممکن است برای یک بوقلمون یک سورپرایز قوی سیاه باشد، برای قصاب آن بوقلمون یک رویداد عادی است بنابراین هدف اصلی این است که با کاوش و شناسایی حوزه های آسیب پذیر و جلوگیری از شگفتزده شدن، ” از بوقلمون بودن جلوگیری کنیم”.
در دنیای پروژه ها تقریبا همه شکست ها، حتی شکست های فاجعه بار، در واقع وقایع قوی سیاه نیستند بلکه یک سری شکست هستند که به تنهایی ممکن است تاثیر منفی بر نتایج پروژه داشته باشند اما در مجموع و همراه با هم منجر به شکست فاجعه بار پروژه می شوند. با این حال جای تعجب است که چگونه اغلب تیم های با تجربه پروژه علائم هشداردهنده اولیه را نادیده می گیرند و با وجود مشکلات جدی در بسیاری از حوزه های کلیدی موثر در موفقیت پروژه، در چرخه حیات پروژه به سمت جلو حرکت می کنند. در این شرایط انجام اقدامات پیشگیرانه خیلی دیر است و در نهایت وقایع قوی سیاه رخ خواهد داد.
آیا شما تا به حال با وقایع قوی سیاه در پروژه هایتان مواجه شده اید؟ آیا واقعا این رخدادها قابل پیشبینی نبوده اند؟ چه اقداماتی برای پیشبینی بهتر و کاهش اثرات وقایع قوی سیاه بر پروژه ها می توان انجام داد؟